دشت مه گرفته
دربهت دشتی مه گرفته
تقدیرمن تصویر گشته
یک سو تمام آرزو ها
یک سو سبک بالان خجسته
من بودم و یک دعوت ازنور
من ماندم و احرام بسته
درسعی تا کوثر چه بی تاب
گویا که لب بی تن رسیده
می نوشم از این آب تاهست
آری دلم آتش گرفته
کز عمق بهت این بیابان
تا آسمان آلاله رسته